هميشه اصلى وجود دارد كه در هر مسئله و رويدادى بايد تمام جوانب كار را مدّ نظر قرار داد، به عبارتى بايد به ضعفها و آثار منفى، پيامدها و آثار مثبت رويداد پرداخته شود؛ امّا اينجانب از مخاطبان اجازه مىخواهم كه بنده را مورد ملامت قرار ندهند كه هر چه مىخواهم ضعفهاى پنجمين كنگرهی جماعت دعوت و اصلاح را مورد كنكاش قرار دهم و باور دارم كه ضعفهايى هم وجود دارد، نمىتوانم. دليل اين ديدگاه هم چربيدن نقاط قوت و همگرايى كم ديده شدهای در زندگى دو دهه كار تشكيلاتىام است.
هنوز چند روز از برگزارى كنگرهی جماعت دعوت و اصلاح نگذشته است كه برادران و خواهران زيادى از جامعهی اهل سنّت ايران به اين رويداد مهمّ پرداخته و هر كسى از زاويهاى آن را مورد كنكاش قرار داده است. فارغ از هر ديدگاهى به عرض مبارك تمامى برادران و خواهرانم، اعضاء و هواداران جماعت و غير جماعت برسانم كه بايد بودى و مىديدى كه تعبيرى كه علامه احمد مفتىزاده در وصف قيامت سروده است:
ياران جهمن لهو سهحرایه
چ سهحرایێ له باس نایه
هاوتای نییه لهم دنیایه
خاونی بانگێشتن خوایه
ئازیز وهخو کهوه ئادهی
کرژ و کۆڵ خۆتی بۆ بادهی
ڕێگهی سهرڕاس بگره ها دهی
له هێڵی ڕاس و چهپ لادهی
له هیچ مهڵبهندێ نهگرسی
له دڕک و داڵان نهترسی
له خۆش و تاڵه نهپرسی
ههرچهن تونیت بێت و برسی
را در همين دنيا مىتوانستى با چشم سر ببينى و هر آنچه كاك احمد مىخواهد به همراهانش القا كند كه ايمان به قيامت و به تصوير كشيدن آن آدمى را در مسير بندگى با تمامى سختیها و ناملايمات دنيا به سر منزل مقصود مىرساند. ياران و همراهانى كه نقطه اصلى اشتراكشان، فارغ از قوميت و زبان ايمان و انتخاب مسير دعوت الى الله بود. نشستى (صحرايى) بود كه نمىگويم همتا ندارد، امّا براى من به تعبير كاك احمد همتا نداشت و در باورم نمىگنجيد كه بتوانم در همين دنيا آن را با تمام وجودم احساس كنم.
حضور در پنجمين كنگرهی جماعت دعوت و اصلاح را مديون برادران و خواهرانم در كردستان هستم، در واقع نتيجهی آرايى بود كه از طريق انتخابات شهرى و استانى كسب كرده بودم و اين بار سنگينى بود كه در اين كنگره با خود حمل مىكردم و حضور در كنگره را برايم مسؤوليتزا كرده بود. با خود فكر مىكردم كه اگر بتوانم با حضور فعّال خود در كنگره و هر آنچه در توان دارم را عملى كنم، وظيفهی خود را انجام داده و سختیهاى اين مسؤوليت سير نزولى پيدا كرده و آرام مىگيرم. امّا هيچ كه اينطور نبود بلكه دوچندان شده و بايد بتوانم فضاى معنوى و پربار كنگره را به تمامى نقاط استان منتقل و آنان را با خود در اين امر مبارك و ميمون شريك گردانم.
تلاطمى كه آن را عنوان يادداشت قرار دادهام، سخن از درونى است كه هر از چند گاهى بر اساس عوامل محيطى و غلبهی هواهاى نفسانى، حركت در مسير دعوت و گام برداشتن در اين راه را كه قرين سختیها و ناملايماتى است تضعيف و سبب سستى اراده مىگرديد، مىباشد. كه الحمدلله والمنة با حضور در كنگره اين تلاطم درونى به ساحل آرامش رسيد و جانى دوباره تمام وجودم را گرفته است.
بى ملاحظه مىخواهم بگويم اگر جانم را بستانند، نمىخواهم دست از دعوت و دعوتگرى بر دارم، البتّه اگر لياقتش را داشته باشم.
میخواهم به نوشتن ادامه دهم، امّا ندايى از درونم مىگويد بس است چون به ذوب شدن در ولايت و احساسى بودن و عدم واقعبينى محكوم مىشوى...
سنندج ٩٨/٠٨/١٩
نظرات
هيوا
03 آذر 1398 - 05:13زیبا و دلنشین بود درودتان باد پایندە باشید
بدوننام
19 آبان 1398 - 01:12کاکە گیان سڵاوی خوات لێ بێ، بە خوێندنەوەی نووسینە پڕ لە متمانە و ئیمانەکەت زۆر دڵم گەشایەوە. شانازی بە دۆستایەتیتان دەکەم، خوا دەستت لە عەمری بگرێ و ئیشەڵڵا لە دەوری داهاتوودا لە شۆڕای ناوەندیی جەماعەتدا بتبنمەوە